آرسامآرسام، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

به خونه ی مجازی آرسام خوش اومدین

یک تغییر بزرگ!!

سلام سلام صدتا سلام مامانا، نی نی ها،خوبین؟ خوشین؟ دماغتون چااااااااااااااااااقه؟؟ خب خدا رو شکررررررررررر ما که خیــــــــــــــــــــــــلی حالمون خوبه! خوشحالیم، چرا؟؟؟ چون دوستای گُل و نازنینی مثل شماها داریــم خیــــــــــــــــــــــــــــــلی ممنون از همتون که انقدر به من و مامانم همیشه لطف دارین و ایندفعه هم توی این مسابقه هه اینو بهمون نشون دادین و حساااااااااااااااااااااااابی شرمنده مون کردین! دوستتون داریـــــــــــــــــــــم زیاااااااااااااااااااااااااااااد خب حالا بریم سراغ تهریفا و عسکامون! یادتونه توی پُستِ قبل تری بهتون گفتم که یه تغییراتی ایجاد شده درموردِ من؟؟ بهله دیگه چندوقتی بو...
30 آبان 1391

مسابقه نی نی کوشولوها!

سلام دوستای مهربون و گلم یادتونه گفتیم ما از طریق عمه جونم توی یه مسابقه شرکت کردیم؟؟ خب امروز عسکِ من اومده توی وبلاگ "میثمک" اگه دوست داشتین و من رو هم لایق دونستین لطفا برین اینجا و بهم رأی بدین؛ http://www.meysamak.blogfa.com/post-695.aspx من توی گروه "شش"  باشماره  "1060"  هستم و هرموقع که رفتین اگه خواستین بهم رأی بدین برین توی این گروه  (یادتون باشه که حتما باید به سه نفر رأی بدین و آدرس ایمیل یا وبلاگتون رو بذارین) راستی دیدین چی شد!!!!! اصلا یادم رفت بگم دیروز 24آبان،ماهگرد من بود و من10 ماهم تموم شد و رفتم توی 11 ماه!! هورااااااااااااااااااااااا توضیحاتشم ...
25 آبان 1391

دندون پنجم + نشستن + مسابقه نی نی کوشولوها !!

سلام به همه ی دوستای عزیز و مهربونم از همتون بابت همدردی در مورد اون حادثه خییییییلی خییییییییلی ممنونیم و خوششششششششحالیم ازینکه همچین دوست ها و یاورای خوبی داریم این چند وقته هم که مامان یه خورده شیفت هاش عوض شده و از یه طرف درگیر جبران خسارتهای آتش سوزی بوده و نتونست بیاد نِت ،   مهذرت مهذرت خبرای جدید اینکه....... درآستانه 10 ماهگی من صاحب یه دونه مروارید دیگه توی دهنم شدم و "پنجمین دندونم" یهنی سومی از بالا در اومد!! چند وقتی دوباره آب دهنم خیلی میرفت و حالم یه جورایی بود و بالاخره دندونم دراومد مامانجونم میگه بهش میگن " دندون بادوم شکن" و فکر کنم دیگه قراره خودم بادومای فِرنیم رو بشکونم ...
20 آبان 1391

عکسای آتلیه هفت ماهگی 2 + یک حادثه

سلام به همه ی دوستای عزیز و مهربونی که همیشه ما رو مورد لطف بیش از حد خودشون قرار میدن عیدتونم با تأخیر مبارک مامانم میخواد تشکر و مهذرت خواهی کنه از اینکه نمیتونه جواب کامنت های پر مهرتون رو همونجا بده، چون طفلکی به خدا اصلا فرصت نمیکنه و همه ی وقتش با کارش و با یه پسملِ شیطون بلای آتیش پاره پُر شده!! تازه منم چند روزی یه کوچکولو سرماخورده بودم و حال نداشتم. ما میخواستیم زودتر از اینا بقیه عسکامون رو بذاریم اما........ یه حادثه واسمون اتفاق افتاد! اول عسکا رو میذاریم و بهدش تهریف میکنیم این آخری رو بزرگ روی شاسی زدیم واسه دیوار خونمون؛ خوب حالا ماجرا رو مامانی خودش واستون میگ...
14 آبان 1391

آتلیه هفت ماهگی 1

سلااااااااااااااااااام دوست جونا بالأخره عسکای آتلیه 7ماهگیم آماده شد! هوراااااااااااااااااااااااااا !! تعدادشون 8 عدد هست که یکیش رو هم بزرگ روی شاسی زدیم مامان تصمیم گرفت توی این پُستمون فعلا 4 تاشو بذاره و چهارتای دیگه اش باشه واسه پُست بعدی اینم عسکام؛ این آخری رو دوتا شاسی کوچکولو زدیم واسه دوتا مامانجونام توی پُست بهدیمون اون 4 تا عسک دیگه رو میزنیم، قابم توی اونهاست!  بَن جِنسیم، نه؟؟؟!!!!!!!!  ببشخین دیگه مامانی رفته توی زرنگی!! حالا دعوتتون میکنم به یه "ته چین" دست پخت مامان ...
14 آبان 1391

قدردانی و....میگم: ماما

سلام به همه ی دوستای گل و مهربونِ خودم و مامانم اول از همه از طرف مامانی یه تشکر ویژه میکنم از همه ی شما که اومدین و احساستون رو صادقانه به مامانم ابراز کردین و انقده بهش عشق دادین مامانم خییییییییییییلی خوشحاله که همچین دوستای مهربون و خونگرمی پیدا کرده عااااااااشقتونیم   راستییییییییییی من دیگه چند وقتیه که به طور کاملأ واضحی میگم: ماما !! و با گفتن این کلمه مامان دیگه از خوشششششششحالی میخواد بال در بیاره!! به خصوص وقتی شبا توی گریه هام هی هی این کلمه رو تکرار میکنم! همونطور که گفتم هنوز عسکام آماده نیستن و این دفعه مامان همینجوری گفت بذار لا اقل اون عسک سه نفره که توی یه آتلیه دیگه گرفتیم بذاریم!!! خب ...
4 آبان 1391
1